بافتنی های یک زن عادی

رج به رج حس هایم را میبافم با کلاف حقیقت..

بافتنی های یک زن عادی

رج به رج حس هایم را میبافم با کلاف حقیقت..

رج دوم

بخاریمان  بد میسوزد..بو میدهد..کتری که رویش گذاشتی دارد دود میکند.مدام داری مینویسی و خط میزنی.پاهایت را تکان تکان میدهی.دست راستی که ستون کمرم شده روی قالی سُر میدهم،میشود بالش سرم.میخواهم به پاهایت نگاه کنم..گاهی انگشتهایت را به هم میکشی..تکان میدهی..فکرها را عقب میزنم فقط میخواهم نگاه کنم..دلم برای پایت تنگ میشود.روی زمین غلت میخورم سه بار.زیر میز جای نمیگیرم.یادم رفته بود.لنج میکنم.بالا تنه ام را میکشم زیر میز.پاهایت را بغل میگیرم.تمام سینه ام را پر میکند.تو کمی میترسی..به تکیه گاه صندلی مان تکیه میزنی از همان بالا میخندی : دیوونه بیا بیرون!اونجا چرا؟!من هم پایت را سفت تر بغل میکنم.

نظرات 5 + ارسال نظر
سارا و پاییز جمعه 8 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 05:26 ب.ظ

این صفحه نوید بودن یک بانوی کوچک نویسنده را می دهد که زبان و کلمه را و عشق را خیلی خوب می شناسد.... بافتنی اش را نمی دانم....
ممنونم...زیاد

شهرزاد شنبه 9 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 12:21 ق.ظ http://sayeeeeee.blogfa.com

بوی دود بخاریت میپیچه توی دماغم و گرمای اون پاهایی که محکم بغل کردی.بعد چشم می دوزم به بافتنیت که داره میاد بالا و من دلم غش می ره براش.

دنیا چهارشنبه 13 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 07:44 ب.ظ http://www.divanefararii.blogfa.com

دیگر بخاری هایمان نیز مانند اسبق دودی ندارد.........بباف کمی سخت است اما آرامت میکند

[ بدون نام ] شنبه 20 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 03:53 ق.ظ

قرن 21 و دود!

اصغر اقا شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:05 ب.ظ http://asgharagha.blogfa.com

تازه شروع کردم از رج 1 بخونم
فکر کنم جالب می نویسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد