تلوزیون میبیند اما حواسش نیست.. نگاهش را لحظه ای هم برنمیگرداند..انگشت بزرگ پایش را به فرش میکشد،لب پایینی اش را هرچند ثانیه به طرف بالا جمع میکند..گاهی نفس عمیق میکشد و عینکش را بالاتر میزند..اینها یعنی عصبی است.کنارش میشینم،طوری که بازویم آرام به بازویش برخورد کند..کمی فاصله میگیرد.من هم صورتم را به طرف تلوزیون برمیگردانم،اما تمام نگاهم ریخته پشت عینکش..پایم را روی فرش میکشم و انگشت بزرگش را که خواب فرش را بر هم میزند محکم میگیرم..کف پایم آرام میگیرد..آرام با گوشه ی پا انگشتش را نوازش میکنم..هنوز نگاهش به تلوزیون خیره است!انگار دلم تنگ میشود دستش را محکم میگیرم..با پوست دستش بازی میکنم..هیچ حرکتی نمیکند و اجازه میدهد،انگشتانم را میبرم میان جنگل موهای ساق دستش..انگشتانم شاد بالاتر میروند تا فتح شانه هایش..لب میسایم به شانه اش ..سرم را روی شانه هایش میگذارم نفس هایم موهای روی شانه اش را تکان تکان میدهد..آرم میگوید «بلند شو!»..می نشینم و صاف توی چشم هایش نگاه میکنم..لحظه ای بعد سرش را توی بغلم فرو میکند..
به کلام های جسمی ایمان دارم..
محشر بود مثل همیشه مرسی
چه فضای خوبی...موفق باشی
مثل همیشه عالی بود .
من هم به کلامهای جسمی ایمان دارم .
منم وقتی با همسرم قهر می کنم با کلام جسمی باهاش آشتی می کنم.
راستی خوشحال می شم به ما هم سر بزنی
کلام های جسم . چه حرف قشنگی زدی .
خوبه که یه وقتایی جسم حرف بزنه . لهجه اش بهتره !
سلام
همیشه به سایتت سر مى زنم و مطالبت رو مى خونم
بسیار قشنگ مى نویسى...
با اجازه من لینکت کردم،
با احترام سارا
و تو بازی با کلمات را هم خوب میدانی
زیبا مینگاری و دل میبری با قلمت
جواب کامنت:
آره دوست من همهشون درون همهمون هستند لااقل درون من یکی که موج میزنن.
موافقم باهات تضاد نیستند میشه بهش گفت ؛وحدت در عین کثرت؛
ممنون از لطفت
مثه بقیه ی پستهات ناب بود ... خاص بوود ... عالی بوود ... با تمام جزئیات ... انگار این اتفاق واسه خودم افتاده باشه ...:)
ghashang minevisi, jaryan darad zendegi dar har raje to...ama ey kash javabe maa raa ham midaadi, khaanandegaanat raa migooyam, tahala deghat kardi ke javabe hich commenti ra nadadi? doost darim ba maa ham harfi bezani, kalaamat kami gong ast.
shad bashi
نثر زیبایی داریی . . .
کلام زبانی در خوشبینانه ترین حالت ۲۰٪ منظور تو رو می رسونه ولی کلام بدن . . . بیشتر نباشه کمتر نیست . . .
سلام گلم عالی بود .لحظه قشنگی رو قشنگتر نوشتی ...
سلام من اولین باره که میام اینجا نوشته هاتون قشنگ و دلنشین بود امیدوارم موفق باشید
هوس و عشق و بازی و این همه حرف ...
سلام من نوشته های زیادی خوندم که هیچ کدوم به صداقت نوشته های شما نبوده . یک طوری نوشتی که آدم خودشو بی پرده می بینه . عالی بود .
برای اولین بار به صورت کاملا اتفاقی وبتونو خوندم
خیلی عالی بود دوست ندارم کاموات هیچوقت تموم نشه تا بافته هات برای دنیا هم بزرگتر شه
سلام عزیزم ، وبلاگت عالی بود ، با اینکه عاشقانه همسرمو دوست دارم ولی هیچوقت اینقدر ساده به خودمون نگاه نکرده بودم ممنونم که بهم یادآوری کردی
با اجازه لینکت کردم
سلام
چند پست آخرتون رو خوندم.حدسم اینه که خودتون می نویسین.درسته؟؟
میام سر می زنم.اگه میشه یه بیوگرافی مختصر از خودتون هم بنویسین.
لطفا جوابمو همین جا بنویسین
متشکرم
بیوگرافی به شیوه ی خودم
نیمه ی اول دهه ی شصت به دنیا اومدم..
پاییز...آذرماه..
شاغلم..
عـ شـ ق چون افسانه ست
؛
پیدا...
پنهان!
نوشته هاتون بی نظیره
لذت بردم
خوش به حالت چه قدر قشنگ می نویسی الان نیم ساعته که اینجام و دارم رج به رج نوشته هات را می خونم. امروز با اینکه حالم خیلی گرفته بود ولی با خواندن این پست یه ذره یاد روزهای خوبی هم که دارم و داشتم افتادم . خیلی خوبه که از زبان جسمت می تونی استفاده کنی کاشکی منم اینطوری بشم. من یه وقتها از زبانم هم به زور استفاده می کنم راستش را بخواهی رفتن این جاده را یکطرفه اصلا" دوست ندارم . اگه دوست داری یه روز میهمان وبلاگ ستاره های مقوایی باش. من حتما" بازم به وبلاگت می آم. با خواندن نوشته هات حال خوبی پیدا می کنم.
متشکرم و باید بگم قلم قوی و تاثیرگذاری دارین.فوق العاده است.
موفق و خوشبخت باشین.
سلام . یک پست جدید گذاشتم تو وبلاگ ستاره های مقوایی خیلی دلم می خواهد با احساس خودت جوابم را بدهی. منتظرم.
چقدر زیبا و بااحساس...
سلام
چرا نمی نویسی؟
میدونی این چندمین بار هستش که میام و ...............؟
بنویس
تنبلی نکن
سلام عزیزم خیلی وقته منتظر رج بیستمتم پس چرا نمی یای
لطف می کنید به کارنامه من نمره بدین ؟
متن جالبی بود.
باقی نوشته هاتور رو هم خوندم.
خیلی روان و دلنشین می نویسین
تبریک میگم
دمای رفاه من
دمای آغوش توست!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وسیع باش و تنها...
چرا چیزی نمی بافی؟ من سردمه. زمستون نزدیکه. خواهش می کنم زودتر یه چیزی بباف.
نیستی
پس کجایی چرا دیگه نمی نویسی؟
خیلی زیبا
لینکت میکنم با اجازه
اگه دوست نداشتی بگو بر می دارم
سلام - قشنگ و دلنشین می نویسی - به وبلاگ خودم اضافه ات کردم
مشتاق قلمت هستم رفیق
کلاف سر در گم زندگیم رو میشکافم
به عشق تو اونو دوباره از نو میبافم
حتی اگه این خونه زندون بشه میخندم
زندگیم از دست تو ویرون بشه میخندم...
پس کجایین؟
من هر روز سر میزنم
میدونین چیه وقتی حرفاتونو میخونم کاملا درکشون میکنم
فرق ما اینکه شما قشنگتر از من فهمیدین و اینکه میتونین بنویسین
تند تند رج بزنین
جملات گنده گنده بلد نیستم
که کولی هستمو کولی ها هیچ کدامشان جملات گنده گنده بلد نیستند
دوستت دارم
یک دوستت دارم گنده
به همین سادگی
با احترام:مینای کولی
خوب بود...خیلی خوب!
من زنونگیت رو میپسندم....
به عنوان همجنست،خیلی خوشم اومد
دلم از همین لحظه های ساده می خواهد...
سلام چقدر دیر به دیر رج ها را میبافی عزیزدال
دلتنگ نوشتههاتم
بیا ....
به هر نام که می خواهی
ولی مطبوع
گرم و
پرنوازش
درکنار من باش
آپم وشما دعوتی عزیزم
سلام
تمام پست های این صفحه ات رو خوندم به طور اتفاقی گذرم به این چهارسوق افتاد ولی از خواندن نوشته هاتون لذت بردم . فوق العاده تصویر می کنید احساس آدم گره می خوره به احساس شما .
لینک می کنم.
چرا از مهر ماه دیگه ننوشته ایی. ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟//
سر می زنم
سر بزنید.
یه لحظه رفتم تو فضا!
شاید یه تراژدی
ای کاش میفهمیدند وقتی رهامون میکنن چه جوری دلمون میخواد تلافی کنیم اون موقع دیگه رهامون نمیکردند
اخ خدااااااااااااا انتقام گرفتن زنها از بد اخلاقی شوهرهاشون چقدر وحشتناکه
یه موقع مراقب باش به سرت نزنه ازش انتقام بگیری
بیخیال باش زندگی کن
گذشت کن
باید زندگی کرد
من هم ایمان دارم
سلام
نمی دونستم اسم این احساساتی که توی دلمه چیه؟
یه مدته فهمیدم بهش میگن زنونگی:)
آخه فکر می کردم فقط خودم این حسا رو دارم.
قشنگ می نویسید
لینکتون کردم
به منم سر بزنید خوشحال میشم
موفق باشید
خیلی اتفاقی اومدم به وبلاگتون خیلی زیبا مینویسی
رج به رج نوشته هاتو ازین به بعد میخونم
سلام بی کران
زیباست تلاشتان برای ساختن کلبه ای پر از مهربانی و آرامش
پیروز شاداب و رستگار باشین
آمین
گفتم که خوشبختی همین نزدیکی هاست