با چشمهای قرمز که وارد میشود یعنی امشب از خیلی چیزها خبری نیست!کیفش را از دستش میگیرم..میپرسم: "لباسهایت را در بیاورم؟" میگوید: "نه"..این یعنی خستگی لوسش نکرده و فقط خیلی خسته است..میروم آشپزخانه و از آنجا داد میزنم:"شام بیارم یا چایی؟".اگر در کنار خستگی،خواب آلود هم باشد میگوید شام.اگر تنها خسته باشد میگوید چایی.شام را انتخاب میکند.شام که میخوریم ..رو به رویش مینشینم و از روزی که گذشته حرف میزند..من عاشق این صدای خسته ام! این مرد تنهایی نمیخوابد و من کنارش دراز میکشم تا راحت بخوابد،وقتی به سقف خیره شدم و نفسش توی گوشم میخورد،یادم می آید که این دامن لَخت و نازک و سبز را برای او پوشیده بودم،اما آنقدر خسته بود که ندید..خم میشوم روی سینه اش تمام خستگی اش را میبوسم.
ـــ : سبز سبزم!
عشقتان جاودان...
خیلی زیبا و صمیمی نوشتی...
این پست مرا منقلب کرد!
چقدر زیباست اینگونه زن بودن!!!!!!!!!!بهت تبریک میگم/خیلی وقت بود ننوشته بودی خوشحالم که نوشتی....
سبز باشی و سبز دیده بشی
:)
یه بار گفتم بازم میگم: چه همه عاشقی تو :*
عشق برای تو...
عشقت همیشه پایدار باشه...
این مرد تو چقدر دارد "زندگی" می کند....
با احترام:مینای کولی
:)
همیشه سبز باشی :)
خب لوس هست دیگه !
مثل همیشه خیلی ساده و صمیمی هست قلمت.
سلام
نبودی؟
یعنی چی بهش میگی لباساتو در بیارم ؟ خیلی لوسش میکنی مگه تو باید کاراش رو بکنی
خلی واسم عجیب بود.
یه وقتایی هست ...دوست داری لوسش کنی..یه وقتهایی وقتی لوس میشه اونم برای تو،یعنی دوستت دارم!
کم هستند کسانى که حتى به این لحظه هاى ساده ى زندگى عشق مى ورزند.
همیشه ما باید هواشون رو داشته باشیم، کاش نصف این اونا هم هوای ما رو داشتن.
سخت نگیری میبینیش! :*
خیلی قشنگ بود.خیلی خوب میشناسیش.
آرزومه همسر آیندم رو مثل حالای تو بشناسم.البت اگه پیداش کنم
سلام دوست من!
چه خوب و دوست داشتنی می نویسی!
مشتری می شویم م م .....
سبز باشید
امروز که بیشتر از هر وقت به رضایم نیاز داشتم پستت یاد آور خاطرات شیرین نه چندان دور شد . . .
چقدر امروز از دلتنگی گریه کردم
چند قطره اشک سر خوردن رو صورتم.روزگاری من هم عاشق بودم...........
و چه خوشبخت است که الههای دارد مهربان
خاک بر سرت
:))
سلام
خیلی ساده و قشنگ نوشته بودی همه رجهایت را خواندم و ادامه میدهم تا ببینم اخر کار چی میبافی
یه پلیور یا یه روسری یا چیزهای دیگر
شاد باشی
من که بعد از ۷ سال زندگی فهمیدم که خیلی بی جنبه است
ارزش لوس کردن و لوس شدن رو نداشت
شاید علت این لوس کردنها...اینجا شد یک رج!..حرف زیاد است و چیزهایی که خستگی می آورند زیاد! :)
چه ساده ... چه قشنگ ..
پایدار باشید!
خوب خوب رو پیدا میکنه !
سلام
چقدر خوشحالم که انقدر حس خوبی به همسرت داری
و با این خستگی ها انقدر منطقی برخورد می کنی
معمولا کمتر کسی انقدر شفاف و صاف برخورد می کنه
مراقب داشته هات باش
ممنونم از حضورت
هم سقف ؟مشکل من حس نیست
حس زیاد بوده و هست
مشکل من همون هم سقفیه
همونی که مدتهاست که همخونه شده فقط
برای خوشبختی شما دو تا دعا می کنم و لبخند می زنم
این فکر که همین نزدیکی ها دو نفر هستن که همو انقدر دوست دارن لبخند به روم میاره
مراقب داشته هات باش
سلام
بافته ات سبزو دلت صبور ...
به من هم سر بزن
منتظرم
وای زن عادی با خوندن سه تا پست مجذوب نوشته هات شدم...!
خسته نباشی
به قول آست خان اولیا ایام بکام.
هنوز سبزی؟؟
دفعه ی اولمه که با خوندن یه نوشته منقلب می شم
فوق العاده این!
از خوندن این کلمات که به سان آب روان بودند سر مست شدم
ارزوی چنین زندگی رو دارم
بزرگترین نعمت خدا اینه که حس دوست داشتن و دوست داشته شدن با یک آدم شریف براورده شه
این رحمته
تو این آشفته بازار شلوغیهای اخیر دلم لرزیددد
دعا می کنم برای استواری این عشق
برای منم دعا کن که از مهربونیام هیچ ثمری نگرفتمم
این پستت خیلی برام اشنا بود جا های زیادی شنیدمش و خوندم ولی من ...
شاید ایننظرو نبینیولی رج نهم و دهم و یازدهمت شاهکارن ...شاهکار ... شاهکار .... شادباشی
نمی دونم چی بنویسم
شاید همون حرف عماد که گفت این پست مرا منقلب کرد
این رج
بسیار عالی بود
یعنی تو دنیا به تعداد کسایی که برای این پست، کامنتهای تاییدآمیز نوشتند زن واقعی وجود داره؟
نمی تونم باور کنم....
من از زنم جدا شدم....
اون اگه میخواست برای این پست کامنت بذاره می نوشت خاک تو سرت کنن...
می نوشت خیلی نفهمی که شوهرت اومد خونه و دامن لخت و سبزی که براش پوشیده بودی رو ندید و تو باز شام گذاشتی جلوش...
نمی پرسید چرا اونقد خسته است که اینو ندیده ...
خوشحالم که اگه زن مون این طوری نبود نهای دیگه هستن که این طورین...
خیلی ماهی به مردت حسودیم شد خوشبخت باشی ارزوی هر مردی هستی
کاش میشد همه باشند یکی
یکی از اوج غریبانه دل
شمع
صفا
عشق
اون موقع اگه سبز بودی بهت حق میدم ولی الان هم اگه سبز باشی خیلی باید به خودت شک کنی
به رسم همیشگی سلام
این اولین باری بود که من وبلاگ شمارومیدیم اینقدرازنوشته تون لذت بردم که مطمئن همیشه بهتون سرخواهم زد
سلام.
هیچی نمیگم.
فقط میگم عالی بود.
محشررررررررررررررررررر....
به منم سر بزن...
....انصافا اشکم در اومد..درود بر تو با اینهمه احساسات ساده و خالص..
شاید ارزو های یک مرد را می نویسی