بافتنی های یک زن عادی

رج به رج حس هایم را میبافم با کلاف حقیقت..

بافتنی های یک زن عادی

رج به رج حس هایم را میبافم با کلاف حقیقت..

رج هیژدهم

 

برگشتم به رختخواب خودم...به خانه ام.. 

و کم کم برمیگردم از جاده ها..پیچ پیچ پیچ. 

برمیگردم از دلهره های نبودنم..  

وقتی که گم می شود ریز نقشی اش میان بازوانت، 

وقتی که آرام میخندید ..

وقتی که چایی میخورد .. 

وقتی که شام می پزد  

وقتی که لباسهایت روی بند خشک می شود،

برمی گردم..  

برمیگردم از این که مرا نمی شناخت..

برمیگردم از خنده های تو..

برمیگردم از گریه نکردن هایم ..

برمیگردم از نان و پنیر و بغض ..

برمیگردم از تاب بازی دریا .. 

برمیگردم از مدام تصور کردنتان در خلوت.. 

برمیگردم از خیره گی به لب های براق و نازکش.. 

آرام آرام برمیگردم از تو....به خودم!

نظرات 38 + ارسال نظر
بوی خوش زن چهارشنبه 15 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 08:38 ق.ظ http://www.etrezan.blogfa.com

بهترین تصمیم!

بدنیست آدم گاهی ازین حل شدن مسخر ه بیرون بیادو کمی مستقل و بدون وابستگی کوفتی زندگی کنه
بدنیست گاهی احساس کنیم که زنده ایم گرچه تنها باشیم و احساسمان آویزان این و آن نباشد!

گرچه عادت کردیم این دل بینوا را مدام به درد آوریمو مرثیه خوان گوری باشیم که میتی ندارد!!

گاهی لازمه دنیا را ادب کنیم!با عشق نورزیدن ..همین!
گاهی لازمه رها بشیمو اوج بگیریمو حقارت های دنیا و آدماشو از اون بالا به سخره بنشینیم!

ولی اینها همه در حد حرفه!میدونم!

وحشی بافقی بعد از کلی شکوه و شکایت و افغان در آخر میگه:

گرچه از خاطر وحشی هوس روی تو رفت
وز دلش آرزوی قامت دلجوی تو رفت
شد دل آزرده و دل از کوی تو رفت
با دل پر گله از ناخوشی خوی تو رفت

حاش لله که وفای تو فراموش کند
سخن مصلحت آمیز کسان گوش کند!!


اگه صلاح ندونستی تایید نکن نازنینم

اندیشه چهارشنبه 15 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 02:04 ب.ظ

برگرد به خونه خوش اومدی منهم تازه برگشته ام...

الهه چهارشنبه 15 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 03:03 ب.ظ http://www.fc-sampad.blogfa.com

تمام تار و پودم سست می شود

وقتی تو را بهم می بافم

کیقباد چهارشنبه 15 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 09:33 ب.ظ

رسیدن به خیر .

زهرا پنج‌شنبه 16 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 10:43 ق.ظ http://zaneashegh.blogfa.com

سلام
نوشته هات خیلی زیباست منو به دیار دیگه ای می بره .
خیلی قشنگ بود.
راستی به ما هم سر بزن خوشحال می شیم
راستی لینکت کردم خوشحال می شم لینکم کنی

مهسا جمعه 17 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 05:29 ب.ظ http://sedayesokout.blogspot.com

برگشتن کجاست؟
بروزم..

سینا جمعه 17 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:10 ب.ظ http://khaaen.persianblog.ir

چقدر دلم گرفت
نپرس چرا ؟ که نمیدانم
حس غریبی داشت

دخترزمستون شنبه 18 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 01:53 ق.ظ http://2khtarezemestoon.blogsky.com

خیلی خوشحالم که دوباره نوشتی ...:)

زهرا شنبه 18 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 09:52 ق.ظ http://zaneashegh.blogfa.com

فوق العاده بود.
مثل همیشه پر از راز.......

لیدا شنبه 18 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 02:15 ب.ظ http://lyda640.persianblog.ir

جبر این روزگار همه را به جای خود بر می گرداند چه دل راضی باشه چه نباشه

empty شنبه 18 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:05 ب.ظ http://bitterlife.blogfa.com

بوی تسلیم میاد یا بوی تسکین؟

آبان دوشنبه 20 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 08:47 ق.ظ http://autumn-notes.blogfa.com/

همینه. مدام رفتنها و برگشتنها. تا بالاخره یه روزی، یه جایی، یه جوری، بریم و موندنی بشیم.

معصومانه دوشنبه 20 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:27 ق.ظ http://maassoom.blogfa.com/

حرفات معنی طلاقو که نمیده نه؟؟؟؟؟؟؟؟

هلیاا دوشنبه 20 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 07:20 ب.ظ http://piadebakhoda.blogfa.com

برمی گردم بی عـ شـ ق!!!

سینا سه‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 12:23 ب.ظ http://khaaen.persianblog.ir

باز خواندم و لذت بردم

اهورا-ستاره سه‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 05:11 ب.ظ

سلام. با خوندن نوشته هات دلم یه جوری شد.

اهورا-ستاره سه‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 05:13 ب.ظ http://ahooramazda.blogfa.com

راستی یادم رفته بود وبلاگمو معرفی کنم. شما و نویسنده وبلاگ یک زوج خوشبخت خیلی شبیه هم می نویسید.زیبا و گرم و جاندار.

جیگیل بانو سه‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 09:24 ب.ظ http://www.b0njovy.blogfa.com

زیبا بود اما تسلیم بود یا رضا؟

رضا بود!

اززخم نیمکت ها چهارشنبه 22 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 12:07 ق.ظ http://ft87mehra.blogfa.com

از اشناییت خوشحالم ...صادقانه می نویسی

فانوس چهارشنبه 22 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 09:07 ق.ظ

دیدن خیانت و چشم بستن و برگشتن؟؟؟؟؟؟؟؟؟برگشتن به خود؟؟؟من میگم برگشتن به ویرانی خود!!!گاهی مرگ خیلی شیزینه خیلی.افسوس!!!

خیانتی بهم نشده! :)

فمینا چهارشنبه 22 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 01:41 ب.ظ http://feminna.persianblog.ir/

غمگین کردی منو اگر چه اغلب برگشتن پر از خوشحالی هاست

بابک پنج‌شنبه 23 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 01:09 ب.ظ http://white-letters.blogfa.com/

برمیگردم به خودم!

صبا(برهنگی های من) پنج‌شنبه 23 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 06:31 ب.ظ http://saba332.blogfa.com/

بر می گردم از خود ناخوشم به تو با همه خوشی هایم..

فک کنم دوسش داشتم... شعرتو می گم

دنیا شنبه 25 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 01:27 ب.ظ

خوشحالم که برگشتی با رضایت. . .

یه دیوونه شنبه 25 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 06:27 ب.ظ http://astute.persianblog.ir

سلام...وبت و دوست دارم.

درناز شنبه 25 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 10:47 ب.ظ http://gharizeasli.persianblog.ir/

چه قشنگ

لولی پنج‌شنبه 30 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 05:53 ب.ظ http://alaghbandan.blogspot.com/

برگشتن ها همیشه بد نیست ...

Gorkiy شنبه 2 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 02:17 ب.ظ http://kafka-gorkiy.blogfa.com

زندگی هرچقدر هم بد،وابستگی ِ و ما انکارش میکنیم!

Gorkiy شنبه 2 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 02:19 ب.ظ http://kafka-gorkiy.blogfa.com

با تبادل لینک موافقین؟!! من اینجارو دوست دارم!

سینا سه‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 11:06 ق.ظ http://khaaen.persianblog.ir

نیستی؟

سینا یکشنبه 10 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 03:58 ب.ظ http://khaaen.persianblog.ir

دلتنگ نوشته‌هاتم

سارا یکشنبه 10 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 07:34 ب.ظ http://zibayeirani.blogfa.com

دلم تنگ بازگشت است

آست - روزمرگی دوشنبه 11 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 12:06 ق.ظ

نیستی . . .

گلبرگ دوشنبه 7 دی‌ماه سال 1388 ساعت 02:24 ق.ظ http://www.i3argi.wordpress.com

چقده حسش کردم ...
با همه ی وجود ... ولی برگشتن سخته ، درد داره ، خیلی سخته ...

فاطوک یکشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:51 ق.ظ http://soniador.blogfa.com

فوق العاده می نویسی

زهرا سه‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:31 ب.ظ

من هم به کلامهای جسمی ایمان دارم.
اما الفبایش را گم کرده ام.
بد جوری احساس نیاز میکنم به خواندن نوشته هایت.
برای کنار آ»دن با خودم.
برای اینکه به لوندیهایم برگردم.

اصغراقا شنبه 27 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:19 ق.ظ http://asgharagha.blogfa.com

خوشبختی همین نزدیکی هاست

مونا شنبه 11 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:38 ق.ظ http://B-tag.persianblog.ir

سلام من همه ی رج هاتون و خوندم تا حالا...میخوام از این ب بعد نظر هم بزارم. .تا اینجا ک خوندم حدس زدم شما زن دوم هستید..و چیزی ک میخواین ازش برگردید عذاب فکر و خیال وجود زن اوله...
چیزی ک منو ب این وبلاگ علاقه مند کرد استعاره و ایهام های قوی نوشتتونه...تبریک ب این قلم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد