سیگار بکش..
تصورت را دوست دارم وقتی که پیاده روها را تنها و بی مقصد میروی و پک عمیق به مارلبورو بین انگشتانت میزنی..
سیگارآتش کن...اما نه وقتی که پیش منی..
تسلا را از این ذرات خشک نگیر..
بعد همخوابگی با من سیگار نکش،
...
بگذار باور کنم دستهایم توانایی این را دارند که کلمات یخ زده ات را گرم کنند تا با من حرف بزنی!
گاه توانایی ما مشکل ندارد گیرایی دیگری میلنگد
باورم کن
بگذار تا به طعنه بگویند مردمان
در گوش هم حکایت عشق مدام ما
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
عشقولانه نوشته بودی خواهر! دل آدم آب میشه!
جمله ی آخرت وصف الحال بود
ها کن
یک "ها"ی عـ اشـ قانه
یک "ها"ی ناب
می شکند تمام یخ هایش...
باور کن!
باور کن....می تونی...تونستی...
ولی من عاشقانه سیگار کشیدنشو دوست داشتم...تمام حرکاتشو..سیگار لابه لای انگشتانش، پک زدنها و نگاه اخمالویی که انگار فقط مال من بود...وقتی که من به بازوهاش تکیه میدادم موقع قدم زدن ها مون و خوشحال بودم که دستهاش مال منه....نوشته ها تونو دوست دارم.انگار درون تمام زنهای ایرانی زندگی کردین..
تو که می نویسی یه جوری می شم دختر.
اصن دیوونه می شم
من سیگار کشیدنشو در کنارم و بعد همخوابگی دوست دارم حس صمیمیت توش موج می زنه آخه جلو هیشکی دیگه سیگار نمی کشه
فوق العاده می نویسی.غرق لذت می شم از نوشته هات.کاش بیشتر بنویسی
سلام...آخ...چقدر دلم برای اینجا تنگ شده بود.
آخ از این سیگار که بر سرمن هم خراب می شود...
اینو خیلی دوست داشتم که بعد از همخوابگی با من سیگار نکش!
من یک زمانی سیگار کشیدن را در همان حال دوست داشتم
:|
عالی هستی :|فقط همین