بافتنی های یک زن عادی

رج به رج حس هایم را میبافم با کلاف حقیقت..

بافتنی های یک زن عادی

رج به رج حس هایم را میبافم با کلاف حقیقت..

رج شونزهم

 

همین جا خوابیده بودم روی تخت..چشمهایم را باز نمی کردم..حتی سرا پا گوش نبودم و صدای بودنت را میشنیدم،بازدمت موهای ریخته شده روی گوشم را تکان تکان می داد..دست نزدم اما درشتی اندامت را حس میکردم..پهنی سینه ات!کشیده گی و محکمی ران هایت که رو به من بود..سرم را کشیدم طرف سینه ات...یک لحظه فقط یک لحظه هر چه میشنیدم..حس میکردم..دیگر نبود..چشم باز کردم...فقط لبخند زدم به جای خالیت!فقط لبخند!

نظرات 41 + ارسال نظر
هادی شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 04:45 ق.ظ http://autobloghadi.blogsky.com

سلام
طاعات وعبادات قبول ..........التماس دعا.
وبلاگ با حالی دارید...

ساده بگم..(سمیرا) شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 03:47 ب.ظ http://4divariy.blogfa.com

چه تلخ است قصه ی عادت

مهسا شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 04:51 ب.ظ http://sedayesokout.blogspot.com/

آرام باش زن زمانه ی دلتنگی ها...
شاید اشب که باران آمد او هم بیاید...
آرام باش
بروزم

جیگیل بانو شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 07:31 ب.ظ http://b0njovy.blogfa.com

مثل همیشه جالب و جذاب

haafez شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 08:31 ب.ظ http://haafez.net

اون که رفته دیگه هیچ وقت نمیاد...دل من تا همیشه گریه می خواد

empty شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:19 ب.ظ http://bitterlife.blogfa.com

نوشته هات آدمو نگران میکنه!
چه بلایی سر زندگیت اومده؟!
ماموریت؟
قهر؟
سفر؟
؟؟؟؟

دختر زمستون یکشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:01 ق.ظ http://2khtarezemestoon.blogsky.com

کاش یه روزی تلخ لبخندت با پر شدن جاش بشه قهقهه ...

آسمون یکشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 04:56 ق.ظ http://jaieposhtelabkhandha.blogfa.com

بی تابیت برای چیست؟!
همه چیز خوبه؟؟!!

مینای کولی یکشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:02 ق.ظ

درد تو تمام تنم پیچید
حیف
تو که باور نمی کنی رفیق
با احترام:مینای کولی

شیزو یکشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:04 ب.ظ http://shizo.blogsky.com/

زنانگی لطیفی در اینجا موج می زند ...
عنوان وبلاگ "بافته های یک زن عادی" و بقیه ی نوشته هات منو یاد اون قسمت از شعر فروغ میندازه :

مرا پناه دهید ای زنان ساده کامل
که از ورای پوست، سرانگشت های نازک تان
مسیر جنبش کیف آور جنینی را
دنبال می کند
و در شکاف گریبان تان همیشه هوا
به بوی شیر تازه می آمیزد

لیدا یکشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 01:43 ب.ظ http://lyda640.persianblog.ir

این خیال است که واقعیت را آتش می زند و چشم عقل را کور می کند

اوتیسم! یکشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 03:10 ب.ظ http://www.paniz123.blogfa.com

جای خالیه آدما نابود کننده س
با هیچیم پر نمیشه!!!!

سینا یکشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:06 ب.ظ http://khaaen.persianblog.ir

کاش میشد همیشه به جاهای خالی لبخند زد

گلبرگ دوشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:38 ق.ظ

تا رج هفتم خوندم از آخر !!!‌
هنوز نتونستی بغضم رو بشکنی !!! هر وقت شکست خبرت میکنم ... میدونم که میتونی ...

گلبرگ دوشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:45 ق.ظ

نتونستی ... اما دوست داشتم !!!‌خیلی زیاد بازم میام پیشت ...
مرسی به خاطر واقعیتی که درونم نفوذ کرد ...

پناه دوشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 03:12 ق.ظ http://zhamak-f.blogfa.com

سلام دوست عزیز !
کامنتتونو دیدم ! برا خودم هم جالبه . خیلی جالبه. شباهت اسمی داریم و سر پست ! ولی خب توانایی شما در قلم رقصاندن کجا و من کجا ! موفق باشی بانو !

دلا دوشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 08:55 ق.ظ http://dela65.blogfa.com

چقدر غم انگیز بود و چقدر زیبا وصف کرده بودی جای خالی یک عشق رو...

دلا دوشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 08:58 ق.ظ http://dela65.blogfa.com

نوشته های پایینتر رو هم خوندم. شیوه نگارشت به دلم نشست
با اجازه لینکتون میکنم

بیدمجنون دوشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 05:12 ب.ظ

و چه ناسپاسیم زمانی را که جای خالیش خالی نیست...

خورشید سه‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 03:03 ق.ظ http://afroudit.blogfa.com

بی شک یکی از بهترین وبلاگ هایی بود که خونده بودم
تبریک..
از صمیم قلب تبریک

خورشید سه‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 03:12 ق.ظ http://afroudit.blogfa.com

با اجازه من لینکتون کردم

مردی که می خندد سه‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:18 ب.ظ http://themanwholaughs.blogsky.com

سلام...
بابا خیلی غم انگیز بود...دلم گرفت.

عروس مرده چهارشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:56 ق.ظ http://like-a-tree.blogsky.com

تو چقدر خوبی، که به جای خالی‌اش فقط لبخند زدی. نه چیز دیگر

هلیا چهارشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:22 ب.ظ http://piadebakhoda.blogfa.com

ضربان قلبت
از من
دورتر می شود...

دور
دور
دور!

مارال چهارشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:46 ب.ظ http:// 1338455.blogfa.com

سلام ولی من نتوانستم جای خالیش لبخند بزنم با ارزوی بهترینها برای شما

دلا چهارشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:58 ب.ظ http://dela65.blogfa.com

فکر کردم آپ کردی...
دلم هوس یه نوشتۀ عاشقانه کردی بود.. حتی اگه غم انگیز باشه...

کیقباد چهارشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:20 ب.ظ

آن که رفته و آن که نرفته را اگر خبر از توصیفی چنین بود کی اجازت به اشکم خویش میداد تا که گنده شود خیک وار ...
کاش مردان را ظرفیتی بیش بود از بهر تعریف
کاش زنان را همه گفتنی چنین میبود وقتی که بود ...

بیدمجنون چهارشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:43 ب.ظ

دیر آپ می کنی بانو...

پیک پنج‌شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 01:29 ق.ظ http://phhk.blogfa.com

نوشته هات واقعا گیرا و دوست داشتنی و البته این اخری ها نگران کننده فوضولی نیست بپرسم چی شده که اش خالیه؟

یه غریبه شاید پنج‌شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:57 ق.ظ

تموم شونزه رجتو، خط به خط خوندم..می بینی یه نفر می خونه می گن ته صداش یه غمیه...تو هم ته تموم نوشته هات غمه..عشقتو از دست دادی؟ چی شده؟ چرا یه ذره با این جواب آرومم نمی کنی..بعضی از پستارو چند بار خوندم تا یه چیزی دستگیرم شه..ولی مثل اینکه خنگ تر از این حرفام..بگو اگه می تونی لطفاً

تو نوشته هام همه چی واضحه!...گاهی فقط به جای فعل گذشته از فعل حال استفاده میکنم که نوشته هام رنگ غم نگیره...والا....
...
بذارید یه چیزایی نگفته بمونه...

عماد پنج‌شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:27 ب.ظ http://balablog.blogfa.com

خیلی زیبا می نویسی. تبریک می گم.

مرجان پنج‌شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 08:37 ب.ظ http://www.marjjan.blogfa.com

همه ی وبلاگت را خواندم ... دنبال مدل بافتنی بودم و به این جا رسیدم ... رج به رجش را ... دوست داشتم : زنانگی ات را ، تاهلت را ...

آذر پنج‌شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:58 ب.ظ http://azarnevesht.blogspot.com/

کاش همیشه می شد اینقدر شجاع بود که به جای خالیش لبخند بزنیم.

فاطوک جمعه 13 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:02 ق.ظ http://soniador.blogfa.com

تو خیلی خوب مینویسی به دل مینشونی

افسانه جمعه 13 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:16 ق.ظ http://zulbia.blogfa.com

من هر شب جای خالی اش را بغل می کنم تازگی ها می ترسم از پیراهنش دیگر پیراهنش را بغل نمی کنم می ترسم جیغ بکشم همسایه ها بیدار شوند تازه گفته باید به جای خالیش عادت کنم یعنی سرطان دلتنگی می فهمی ؟

نسرین شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 01:18 ب.ظ

یه حرف تکراری ولی واقعی عالی مینویسی

اٍلی دوشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:37 ق.ظ http://www.elhamonline.blogfa.com

خیلی با احساس می نویسی بی پروا حرفاتو می زنی خوشم میاد

فریده سه‌شنبه 17 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 03:35 ب.ظ http://ft87mehra.blogfa.com

از اشناییت خوشحالم

بانوی شمشیربدست چهارشنبه 1 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 08:49 ق.ظ http://pilgrim.persianblog.ir

فکر میکنی اگه یهو یه غریبه بیاد بگه خیلی حال میکنه با نوشته هات و جدا طرز فکرتو میپسنده اونوقت خیلی گستاخیه ؟؟؟؟

اصغراقا شنبه 27 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:15 ق.ظ http://asgharagha.blogfa.com

باز رفتی تو قصه نویسی

متفاوت سه‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 12:41 ق.ظ

سلام غم انگیز بود ولی همه مثل هم نیستن
مال من نمیذاره آب تو دلم تکون بخوره
اشکم دم مشکمه ولی اون نمیذاره یه قطره اش بریزه
میدونی چرا؟
چون از خدا میترسه............... خیلی..........
میگه اگه یه کاری کنم اشکت در بیاد جواب یه قطره اش هم نمیتونم به خدا بدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد